عصر چهارشنبه ۳۱ فروردین ماه دقیق ساعت ۱۶ خودم را به ایستگاه راه آهن
رسوندم . شاید بهتر بود که عوض به تهران رفتن همون ایستگاه محمدیه قم به
بچه های دوربین دات نت ملحق میشدم مقصد کرمان بود و کویر شهداد و مسلماً
قطار ما باید از قم رد میشد من تنها مسافر قمی بودم بیشتر بچه ها ساکن
تهران بودند. همین موضوع به جذابیت سفرهای من تبدیل شده ، که در سفری با
تعداد زیادی از بچه ها آشنا میشوم و از تجربیات عکاسی آنها استفاده
میکنم.با یک پیک موتوری از ترمینال جنوب خودم را به ایستگاه راه آهن
رسوندم . نهار رو در ترمینال خوردم. تخم مرغ + سیب زمینی +گوجه و یک قرض
نان لواش جمعاً ۷۰۰ تومان کم کم سر و کلۀ
بچه های دوربین دات نت پیدا شد اول احسان. بیشتر بچه ها را برای اولین بار
بود که میدیدم به غیر خانم وحیدنیا که در سفر مصر با هم آشنا شده بودیم،
چهره های جدیدی که به زودی به دوستان جدید تبدیل می شدند.ساعت ۱۶/۵۵ قطار
به مقصد کرمان حرکت کرد. برنامه اصلی بازدید از دیدنیهای کرمان و کویر
شهداد بود.مدت زمان زیادی طول نکشید که دوستان جدید به دوستانی تبدیل شدند
که گویا چندین سال است همدیگر را میشناسند.
قطار با تأخیر دو ساعت
وارد ایستگاه کرمان شد آقای صادقی عکاس کرمانی و راهنمایی سفر منتظر بود
صبحانه را در هتل گردشگری کرمان خوردیم سپس برای بازدید از دیدنیهای باز
حمام گنج علیخان حرکت کردیم. برخلاف تصور قبلی ام کرمان شهری است سرسبز و با کوههای سر به فلک کشیده اش که آثار برف هنوز در ارتفاعا ت آن به خوبی پیدا بود. حمام
گنج علی خان اوج هنر و شاهکار معماری دوران صفویه به دستور گنجعلی خان
حاکم وقت کرمان بنا شده این حمام در مسیر اصلی بازار کرمان قرار گرفته در
این سالها تبدیل به موزۀ مردمشناسی تبدیل شده است. بعد از عکاسی
از این بنا و بناهای اطراف آن به سمت باغ شاهزاده که در شش کیلومتری ماهان
که به دستور عبدالحمید میرزا فرمانفرما حاکم کرمان اواخر دوره قاجاریه بنا
شد. رفتیم با مناظر زیبا و سرسبزش توجه هر بینندهای را به خود جلب میکرد
به خصوص عمارت شاه نشین آن و نمای بیرونی آن حیرتانگیز بود. برنامه
بعدی کویر شهداد بود با دور شدن از شهر و گذشتن از کوهستانهای صعب العبور
و به گفته آقای صادقی دیوار مرگ که کویر را از ناحیه کوهستانی جدا میکرد
وارد بیابانهای شهداد شدیم شکوه زیبایی این کویر با کلوت های منحصر به
فردش وصف ناشدنی است. همه لحظه شماری میکردیم که زیبایی کویر را
با غروبش ثبت کنیم کویری با نماهای متفاوت شوق راه رفتن در شن غلتیدن در
شن همه لحظات شیرینی بودند که خاطراتش هیچگاه فراموشم نخواهد شد . برعکس
دیگر کویرهای ایران راه رفتن در این کویر با کفش سخت نبود، برای اولین بار
بود کویر شهداد را میدیدم یک ساعتی عکاسی کردیم . برنامه بعدی
اقامت شبانه در کمپ شهداد بود آسمان کویر مسلماً با هر جای دیگر دنیا فرق
دارد در شب با تک ستارههای روشن و خوشه های پرتلألو و صورتهای فلکی اش،
عظمت و آرامش کویر انسان را به اعماق شکوهی میبرد که در هیاهوی زندگی
شهری هرگز قایل دسترسی نیست انتخاب چادرها همراه بود با مشاهدۀ چند عقرب
احسان چاره را در برپا کردن چادرهایی دید که از تهران آورده بود و آوردن
تخت توسط آقای صادقی و حسام آرامش را به کره بازگرداند، بعد از خوردن شام
فرصتی دست داد که در زیر این طبیعت فراموش شده قدمی بزنیم؛ با لیزر مخصوص
ستارهشناسی که داشتم سعی کردم با اطلاعات ناقصی که داشتم طرز پیدا کردن
ستاره قطبی را یاد بدهم و بعضی از دوستان هم دنبال زاویه مناسب بودند تا
عکاسی در شب را تجربه کنند. کم کم هوا سرد میشد و سوز و سرمای
کویر به خوبی حس میشد. گروههای زیادی از شهرهای مختلف در کویر حضور
داشتند و جنبش و جوش و سر و صدایشان تا صبح به گوش میرسید ساعت ۵:۳۰ همه آماده بودند که طلوع کویر را ثبت کنند به سمت کویر و کلوتها حرکت کردیم صبحانه نیز در کویر مهیا شده بود. در
مسیر بازگشت به شهر از قناتها هم دیدن کردیم، نعمت آب در درون زمین
آبادانی را یادآوری میکند و ریشه های عمیق گیاهان و درختان کویری از
استقامت میگویند و سبزیشان از عشق به زندگی، زندگی در کویر با قنات عجین
شده کویر داستانها دارد برای شنیدن تلاش و کوشش مردان و زنانی که با
سالها تلاش و کوشش توانسته اند به روش خاص خودشان به آب برسند، برای
شنیدنش باید به زمزمۀ بادهایش گوش داد و از سخاوت زمین کویر گفت و دید که
چگونه داغترین و خشکترین گوشه های این سرزمین به برکت قنات به خاستگاه
زندگی تبدیل شده است. برای اولین بار بود که از داخل یکی از
چاههای قنات این بزرگترین اختراع مردمان کویر را میدیدم و به حقیقت این
جمله بویی بردم که هیچ کس به اندازۀ کویرنشینان قدر آب را نمیداند. برنامۀ
بعدی و آخرین برنامه دیدار از مقبره و آرامگاه شاه نعمت الله ولی بود،
مقبرۀ شاه نعمت الله یکی از باصفاترین بقعه های ایران به حساب میآید و طی
قرنها همواره مورد توجه صوفیه و عرفا و شاعران بوده و هست، بعد از عکاسی
و تماشای باغ، به سمت ایستگاه راه آهن حرکت کردیم و خداحافظی با مناظر
زیبایی که دیده بودیم، خاطرات این سفر همراه با دوستان جدیدی که پیدا کردم
هرگز فراموش نخواهم کرد.
عطایی ۹۰/۲/۵
حجت الله عطایی
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 00:34
بسیار زیبا!
لذت بردم از سفرنامه زیبای شما
امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه